یزدفردا :حسین مسرت:آقاى دكتر اسلامى ندوشن! شما يك اديب برجسته و يك حقوقدان شاخصهستيد، هرچند كه چندبرابر رشته تحصيلىتان ـ كه حقوق بوده است - درزمينه ادبيّات فارسى كار كرده ايد. دلايل مختلفى وجود دارد كه «گفتگو» بهمعناى دقيق كلمه با شما را الزامى مىكند و مهم بودن آن را نشان مىدهد. اگربخواهم به اين دلايل به صورتى خلاصه اشاره كنم، بايد به شخصيّت ويژة شما اشاره كنم و زندگى خاصّى كه داشتهايد: تولّد در روستايى كويرى و باليدهشدن در طبيعت بكر ايران زمين و آنگاه رهسپار شدن به تهران در اوايلحكومت محمّدرضاشاه پهلوى كه دو نوع از نوسازى فرهنگى و اجتماعى رادر خود نهفته است. حضور راسخ شما در عرصه قلم و نگارش كتابهاى مختلف، در طول بيش از5 دهه، نشانگر جايگاه ويژه فرهنگى شماست.نخستين چيزى كه مىتواند آغازگر اين گفتگو باشد، اين مسئله عجيب است كهدر چند سال اخير، با تحوّلات گوناگونى كه در زمينههاى گوناگون اجتماعى وفرهنگى و علمى و حتّى اخلاقى روى داده است، ارتباط نسل جديد با چهرههايى چون محمّدعلى اسلامى ندوشن چنانكه شايسته است آشنائى ندارد. اين، مايه تأسّف است. چرا بايد نسل جوان يك جامعه، آن هم جامعهاىمانند ايران، با نويسندهاى كه بيش از 50 سال در عرصه فرهنگ و ادبيّات وگفتن و نوشتن حضور مستمر و مدام داشته است، چنانكه بايد آشنايى عميق وعملى نداشته باشد؟ تحليل خود شما از اين موضوع چيست؟
اين موضوع، اگر درست باشد، در دورانى كه اين اندازه متراكم و متشتّت است و اين همه انديشههاى مختلف از راست و چپ منتشر مىشوند، جاى تعجّبى ندارد، اگر چيزى راه درخور خودش را پيدا نكند. ما با يك عصرِ مشّوش سر و كارداريم كه در آن، فقط مسائل فورى مطرح است؛ يعنى جواب دهنده به احساسات تند، آنهم به صورت گذرا. اكنون، كشور با هفتاد ميليون جمعيت، تيراژ كتاب در1000 تا 3000نسخه متوقف شده است. اين خود يك نشانه آشكار از وضع است.
به هرحال، اين موضوع تعجّبى ندارد. از 60 سال پيش يعنى از شهريور1320 به بعد، به گونهاى و از بعد از 28 مرداد 1332 به گونهاى ديگر، از يكسو رگهاى از چپگرايى خام در مطبوعات و نزدگروهى از جوانان راه پيدا كرد كه تفكّرآرام و منطقى را تا حدّى به هم ريخت كه هنوز هم جريان دارد. و از سوى ديگر نظارت حكومت. با اين حال، من شخصاً از لحاظ خواننده احساس كمبودى نمىكنم. هميشه يك رابطه معقول ميان من و خوانندگانم برقرار بوده است. نوع خواننده هم مهّم است. در مورد خودم، اين احساس را دارم كه از سادهترين افراد تا فرهيختهترين افراد، از كودك دبستانى تا صاحبان انديشه، كم و بيش ، خواننده آثارمن بودهاند. در ميان جوانان هم سرزندهترين آنها با نوشتههاى من سر و كار پيداكردهاند. و بعضى از كتابهاى من تا چهاردهبار به چاپ رسيده و به چند زبان ترجمهشدهاند. از اين جهت، واقعاً مشكلى نيست. گذشته از آن، از نظر من كيفيّت هميشه مهمتر از كميّت است. مهم اين است كه بدانيم چه كسانى اصولاً طالب چه نوعچيزهايى هستند، وگرنه كميّتها مىآيند و مىروند و موج، پديدهاى ناپايداراست، موجها نمىمانند.
اما از نظر زندگى كه به آن اشاره كرديد، خوب است بگويم كه در اين خصوص كتاب «روزها» در سه جلد منتشر شده است و جلد چهارم هم پايان يافته، هرچند كه هنوز در انتظار نشر است. واقعاً هر چيزى كه در مورد زندگىام بايد گفته مىشد، در آن چهار جلد گفتهام. كم و بيش هر چيزى كه قابل گفتن بوده است. از اينجهت، شايد من ديگر حرف اضافهاى نداشته باشم. حالا ممكن است منظور شما توضيحى ديگر و مسائلى ديگر باشد كه آن را نمىدانم چيست.
* شايد گذشت زمان اين موضوع را بيشتر آشكار كند كه نوشتن كتابى با عنوان«روزها» از طرف دكتر محمّدعلى اسلامى ندوشن، در ظرف زمانى دهه 60 و70، يك اتّفاق بسيار متفاوت است؛ كارى كه بديع و بىسابقه بود و البتّه بسيارمؤثّر افتاد.
تا آنجا كه من مىدانم، كسان ديگر چنين كارى نكرده بودند و در آن زمان، اينكار تازه بود.
مسئله اين است كه موقعى كه من «روزها» را نوشتم و فكر مىكنم جلد اوّل آندر اوايل دهه 70 منتشر شد هيچ سابقهاى نداشت كه يك فرد آزاد كه مقامى نداشتهباشد و از گروه و جريانهاى سياسى هم به شمار نيايد، به نوشتن شرح حال خود دست بزند، ولى من اين كار را كردم، چون مىخواستم حرف خودم را بزنم.
واقعيّت اين است كه بعد از اين كه «روزها» منتشر شد، تعدادى از اين نوعاشخاص دست به قلم بردند. مىدانيد كه خاطراتنويسى، مربوط به اشخاصى بوده است كه در معركههاى اجتماعى و سياسى بودهاند. اين گروه، معمولاً بعد از بازنشسته شدن از سياست يا كنار كشيدن از آن، خاطرات خودشان را بر قلممىآورند، مثل آيزنهاور يا مستوفى در ايران و آدمهايى در اين رده. منظورم اين استكه «روزها» در ايران بابى را باز كرد كه بر اثر آن، اشخاص ديگر تشويق شدند كه اينكار را انجام بدهند و دست به قلم بردند.
* كسانى چون مرادى كرمانى در واقع تحتتأثير «روزها» دست به قلم بردهاند، با اين حال، به نظر مىرسد كه فقط يكگروه خاصى مىتوانند از «روزها» استفاده كنند، ولى ارتباط نسل جوان با اينكتاب ممكن است ارتباط موّفقى نباشد. حالا خود همين موضوع يكى از دلايلى است گه گفتگوى ما و شما را ضرورىتر مىكند. بنابراين، با تماماحترام و اهميّتى كه «روزها» دارد، اين نكته را نبايد از ياد برد كه گفتگو، مشخّصات خودش را دارد: جارى است و روان. جريان پيدا مىكند و مخاطب خودش را در هرگوشهاى مىيابد. شما به كميّت و كيفيّت اشاره كرديد. درست است كه اين دو تفاوت دارند، ولى بىارتباط هم نيستند. تا زمانى كه كميّت افزايش پيدا نكند، كيفيّت همافزايش پيدا نمىكند، چون كيفيّت، در مقام مقايسه با كميّت معنى مىدهد. بههمين جهت، كميّت است كه نسبت كيفيّت را بالاتر مىبرد.
معذلك، دوست ندارم موضوعات و عناوينى كه در «روزها» گفته شدهاست، در اينجا تكرار شود. «روزها»، از نظر من همان چيزى است كه بايد باشد. فضاى زندگى من، همان است كه در «روزها» گفته شده است.
* در كارى كه ما انجام مىدهيم، به هيچ عنوان تكرارى در كار نخواهد بود.
منظورم اين است كه فضاى زندگى من، همان فضاست. بنابراين، تصوّرمىكنم كه ديگر در آن حوالى چيز چندانى نمىتوانم بگويم. بنابر اين بهتر است كه، ما اصلاً گرد آن موضوع، به آن صورت و معنايى كه در «روزها» مطرح است نگرديم، مگر آنكه سؤالهايى از اين نوع، در تكميل آن مطالب و آن جريانها مطرح بشود كه توضيح اضافى بخواهد.
* حق با شماست. اجازه بدهيد فكرى را مطرح كنم كه بارها درانديشيدن به شخص شما و تلاش فكرى و علمى شما به ذهنم رسيده است وآن اين است كه حجم و بخش مهمّى از كشور ايران كوير است. چندين شهرمركزى و غيرمركزى ايران، همانگونه كه مىدانيم در كوير مطلق فرو رفتهاست. تاريخ فرهنگ و ادبيّات و هنر و دانش ايران نشان مىدهد كه هميشه انسانهاى مهمّى از كوير برخاستهاند. ما همواره شاهد بروز و ظهور چهرههايى متفاوت از كوير هستيم...
تقريباً همه جاى ايران چنين خاصيتى داشته است. البتّه در جاهايى كه نهكوير بوده و نه خيلى آباد؛ مثل منطقه خراسان، جريان از نوعى ديگر است. خراسان،جايى است كه به آن معنى كويرى نيست، ولى خب، مثل مازندران هم پر آب نيست. از خراسان افراد زيادى برخاستهاند. يا از فارس كه جنوب ايران است.
منظورم اين است كه كوير بخصوص خاصيتى در بيرون آمدن كسان از آن نداشتهاست. شهرهاى كويرى ايران، منطقههايى هستند كه به جاهاى ديگر وصل شدهاند. اين را هم نبايد از ياد ببريم كه ايران يك كشور بزرگ بوده است و همه گونه افرادىدر دامن خودش پرورش مىداده است.
* همينطور است، امّا فرزند كوير قطعاً با فرزند غير كوير فرق دارد.انسان كويرى در طول تاريخ آبديدهتر ظاهر شده است، به دليل دشوارىهاى متفاوت كوير. در مجموع، نگاه فرزندان كوير به طبيعت، نگاهى خاصّ است.درست است كه از جاهاى گوناگون ايران چهرههاى گوناگونى برخاستهاند،ولى سخن بر سر اين است كه انسان كويرى، انسانى است متفاوت. قبول نداريد؟
اين بحث كمى جاى حرف دارد. اگر به فرض هم چنين باشد، در هر حال،واقعيّت آن است كه من از 13 سالگى از ندوشن بيرون آمدم.
* نكته همين است كه هر چيزى كه در شما بوده و بعدها شكل گرفته و عيانشده است، همان چيزهايى است كه تا سنين 13 ـ 12 سالگى پديد آمده است.
بله. اين موضوع را قبول دارم و آن را به تفصيل نوشتهام. نوشتهام كه: هرچيزى كه تا آنسّن براى من مطرح بود، مثل شير آغوز، يعنى شير اوّل مادر كه بنيه بچّه را مىسازد،اين خاصيت را داشت كه در من تهنشين بشود و مرا مقدار زيادى به آن مسائلى كهدر اين سرزمينهاى خشك مطرح است، پايبند كند؛ سرزمينهاى خشك، دورافتاده و تقريباً متروك. من اين واقعيّت را قبول دارم.
* اگر به فرض شما در روستا به دنيا نمىآمديد يا در روستايى ديگر بهدنيا مىآمديد، فكر مىكنيد چه اتّفاقى مىافتاد؟
سرنوشتم بكلّى عوض مىشد. اگر من در نقطهاى ديگر، مثلاً مازندران به دنيامىآمدم، و در خانوادهاى ديگر به دنيا مىآمدم، البتّه كه چيز ديگرى مىبودم. اينچيزى كه من هستم، زاييده آن محيط و آن خانواده و وضع و شرايط آن است. اينطبيعى است. هركسى، پرورده محيط خود و خانواده خودش است و عوالمى كه درآن قرار مىگيرد و حوادثى كه بعدها بر سرش مىآيد. همه اين مسائل مؤثّراند.
* اگر از محمّدعلى اسلامى ندوشن كه «روزها» را نوشته و به چاپ رساندهاست بپرسند كه: «محمّدعلى اسلامى كيست؟» چه جوابى مىدهد؟
هيچكس شايداز كيستى خودش مطلع نباشد. آدم، دو شخصيّت دارد: يكى شخصيّتى است كهخودش خودش را مىبيند و ديگر شخصيّتى كه ديگران از او مىبينند و اين دو شخصيّت ممكن است كه چندان هم به هم نزديك نباشند. فكر مىكنم نوع مناسب شخصيّت اين است كه اين دو چهره، مقدارى با هم نزديك باشند و فاصله زيادى ازهمديگر نداشته باشند.
به هر حال، موضوع كيستى انسان ساده نيست. به آسانى نمىتوان از اينموضوع حرف زد. آدمى در عين حال متغّير هم هست. انسان در يك شرايط بهنوعى است و در شرايط ديگر ممكن است نوعى ديگر باشد. موضوع اين است كه انسان يك چيز ثابت نيست كه خودش را يكجور ببيند و بگويد كه كيست! به همينجهت، بايد با دقّت بيشترى به موضوع كيستى انسان نگاه كرد.
به طور كلّى، آدميزاد در مورد خودض اغماض دارد؛ يعنى خودش را توجيهمىكند. انسان خطاهاى خود را توجيه مىكند. البتّه چارهاى هم ندارد، چون اگرچنين نباشد، با خودش قهر خواهد كرد. در مجموع، انسان بايد به حرفى كه دربارهخودش مىزند، با احتياط نگاه كند.
اين است كه در شرايط مختلفى كه زندگى در آنواقع مىشود و دوران مختلفى كه فرد در آن زندگى مىكند، اوضاع و احوال همواره متفاوت است. همين سى سال اخير را اگر در نظير بگيريم، با پيش از خودش فرقكرده است. قبل از آن نيز به گونهاى است كه با پيش از خود تفاوت دارد. هريك ازاينها بوته آزمايشى است.
انسانها، برحسب زمان تفاوتهايى را مىبينند و خودشان هم تفاوتمىكنند. اشخاص بسيار كمى را مىتوان يافت كه تفاوتهاى زمانه در آنها تأثيرچندانى نگذاشته باشد و آنها از «زىّ» خودشان بيرون نيايند. به همين جهت، منفكر مىكنم موضوع كيستى انسان موضوع سادهاى نيست. با اين حال، من اينكوشش را داشتهام كه با تغيير شگرف زمانه در شخصيّت بنيادى خود تغيير ندهم.
* اين سخن يك جنبه كلّى دارد كه فلسفى است و درباره هر انسانى صادقاست. يك جنبهاش هم جزئى است و درباره شخص خود شماست. شمامىگوييد كه: از خود گفتن مشكل است. بايد مقدارى احتياط كرد. اين سخن، وقتى دقت مىكنيم مىبينيم جواب سؤال «محمّدعلى اسلامى ندوشن كيست؟»نيست، بلكه مطلبى است درباره روى سؤال و توضيحى است درباره اينپرسش. در پاسخ به سؤال «محمّدعلى اسلامى ندوشن كيست؟» شما گفتيد كهسؤال مهمّ است و جوانب و زواياى متعدّد در متن آن است، امّا اين جوابنيست و اين سؤال هم حتماً جواب دارد.
خُب، همه چيز نسبى است. هر چيزى به نسبت است. جواب هم نسبىاست؛ يعنى هر جوابى كه به اين سؤال بدهيم، نمىتواند كنه موضوع را آشكار كند، براى اينكه انسان متغيّر است. اصلاً انسان خودش يك موجود نسبى است و برحسب اوضاع و احوال زمان تغيير مىكند.
انسان، همچنين بر حسب ديگران نيز تغيير مىكند. مسئله اصلى اين است كه بعد از اينكه عمرى را پشت سرگذاشت، آيا خودش راضى است؟ آيا از آنچه بر سرش گذشته رضايت دارد؟ فكر مىكند كه آيادرست زندگى كرده است؟ اين بستگى به اين دارد كه انسان چقدر مطابق منويّاتخودش زندگى كرده باشد، نه مطابق مصلحتبينى زمان، و مثلاً جلب منفعت وجلب مقام و جلب موقعيّت. اين مسائل، انسان را واقعاً از خويشتن خود دورمىكند و شخصيّت مقطعى به انسان مىبخشد، ولى انسان اگر بخواهد مطابق كنه خودش زندگى كند، تغييراتش البتّه كم خواهد بود.
آنچه مىگوييد مانند قاعدهاى است كه نمىتوان آن را ناديده گرفت. زمانه انسانهاى زيادى را تغيير داده است. آيا محمّدعلى اسلامى ندوشن از تغييريافتگان زمانه است؟
* در اين چند دهه، ايران دگرگونىهاى بزرگى را پشت سر گذاشت، ولى منتغيير به خود ندادم. من هنوز همان كسى هستم كه بودم. هنوز حرفهاى خودم رامىزنم. براى مثال، امكان اين بوده است كه به خارج از كشور بروم و در نقطهاى ديگر زندگى بكنم، ولى هيچوقت ميل نداشتم در جايى غير از ايران زندگى كنم، براى اينكه در حول و حوش خودم، زندگيى براى خود ترتيب دادهام كه نمىتوانسته است در دنياى خارج رضايت خاطر به دست آورد و اين زندگى وابستگى بهسياست و حكومت وقت نداشته است. زندگى ما، چه در اين سى سال و چه قبل ازآن، روند مشخصّى داشته است. به گونهاى كه در طول همه اين سالها، ما در قالبخودمان ماندهايم.
موضوع اين است كه انسان نبايد در زندگى نوسان داشته باشد، بايد محورداشته باشد. اگر انسان در زندگىاش محور داشته باشد، احتياج پيدا نمىكند كه با هر تغييرى در اوضاع و احوال، خود را عوض كند و برحسب مصلحت زمان قيافه بگيرد تا بتواند ادامه حيات بدهد. خوشبختانه در زندگى من، چنين چيزى ضرورتپيدا نكرد.
زمانه البتّه خيلى بازيگر است و افراد و مردم را بازيگر مىكند. برخوردهايىكه پديد مىآيد، نشان مىدهد كه مردم چقدر بيمزده هستند و چقدر بهطور لازم وغير لازم درونشان لرزان است كه مبادا اين مقدار حقّ زندگى كه در اجتماع به آنهاداده شده است، لطمه بخورد. اين موضوع بسيار محسوس است. ما با يك بيمزدگىتاريخى مواجّه هستيم. اين بيمزدگى يك جريان عمومى شده است. اكثريّت چنينحالتى دارند. البتّه تقصير خودشان هم نيست. فضا، فضايى است نامطمئن كهاشخاص نمىتوانند خودشان را در آن محكم نگاه دارند. ناچارند كه دائماً خود را با مقتضيّات هماهنگ كنند. نگاه مىكنند مىبينند كه آب و هواى اجتماعى چهاجازهاى به آنها مىدهد و خودشان را مطابق با آن مىكنند. اينها مسائلى است كه مادر يك دوران متغيّر با آنها درگير بودهايم.
واقعاً نكته جالب توجّهى است كه شما هيچ وقت از ايران دل نكندهايد!
* نه، هيچ وقت. ما نتوانستيم چنين كارى را بكنيم و هرگز چنين فكرى همنداشتيم. همانطور كه گفتم، امكان چنين چيزى بود. رفتن به يك دانشگاه خارجىچيزى بود كه امكانش براى من وجود داشت، ولى من هيچ وقت چنين فكرىنداشتم. البتّه اهل سفر بودم و به سفرهاى كوتاه كوتاه فرهنگى مىرفتم كه هنوز هممىروم، ولى نه طولانى.
تا امروز به چند كشور سفر كردهايد؟
* مىتوانم بگويم كه لااقل به 40 كشور در پنج قارّه.
در سفرهاى شما، چيزى كه خيلى جالب است، سفرنامههايى است كهنوشتهايد، مثل سفر چين يا شوروى يا آمريكا.
* بقيّه سفرها هم يادداشتهائى داشته است. اين يادداشتها موجود است، هرچند كه تنظيم نشدهاند، يا به دليل اينكه وقتش نبوده يا زمينهاش نبوده. تقريباً همه سفرها، يادداشتهاى خودشان را دارند.
شما با نوشتن كتاب «در كشور شوراها» به گونهاى صريح پيشبينى كردهايدكه حكومت شوروى تغيير خواهد كرد. مفهوم عبارت شما تقريباً اين است:وضعى كه در اين كشور وجود دارد، كار خود را خواهد كرد؛ دير و زود دارد،سوخت و سوز ندارد. چطور به اين موضوع توجّه پيدا كرديد؟
* موضوع روشن بود، چون چسبندگى لازم با ملّت در رژيم شوروى ديدهنمىشد. معلوم بود كه حكومت استحكام لازم را ندارد. من در اوج نظام شوروى بهآن كشور سفر كردم. زمان برژنف بود، معذلك احساس مىشد كه حكومت كمكمكدر حال رها كردن خود است و جامعه قوام ندارد. در مورد چين هم چنين حالتىاحساس كردم. ما با عدّهاى از استادها و سران رژيم آن موقع چين كه دوران انقلاب فرهنگى بود، بحث مىكرديم. مواردى را به آنها يادآورى كردم و گفتم كه اينمشكلات الآن در كار شماست كه با وجود آنها نمىتوانيد راهى را كه در پيش داريد،ادامه بدهيد و همينطور هم شد؛ چون دو سه سال بعد آنها شروع به تغيير جهتدادن كردند.
خوب، آدمى ملاكى براى خود دارد، و مسائل جهان را با آن پيش خود محكمىزند و مىبيند كه مسائل چقدر خوانايى دارند و چقدر خوانايى ندارند. در موردچين و شوروى چنين شد و درست در آمد. راجع به رژيم پهلوى و حكومت شاهىنيز چنين وضعيّتى بود، از 28 مرداد به بعد. من بارها و در موارد متعدّد، آنچه لازمبود بگويم، گفتم. از مقدمّه كتاب «ايران را از ياد نبريم» اين حرف شروع مىشود.زمانى كه من آن مطلب را مىنوشتم، حدود بيست سال قبل از سقوط حكومت شاهبود. در آنجا عنوان كردم كه اين كار دوام نمىكند و در جاهاى ديگر هم به صورتمتعدّد اين حرف را تكرار كردم، البتّه با كنايههايى كه دريافت آنها مشكل نبود.پايهها لرزان بود و فقط نيازمند زمان بود تا كمى ديرتر يا كمى زودتر فرو بريزد.
یزدفردا
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
یکشنبه 17,نوامبر,2024